نوشته: چهارشنبه 23 دی 1394 ساعت: 9:09 نویسنده: مدير سايت
مناجات
ملكا ذكر تو گویم ملكا ذكر تو گویم كه تو پاكی و خدایی نروم جز به همان ره كه توام راهنمائی همه درگاه تو جویم، همه از فضل تو پویم همه توحید تو گویم كه به توحید سزائی تو زن و جفت نداری، تو خور و خفت نداری احد بی‌زن و جفتی، ملك كامروایی نه نیازت به ولادت، نه به فرزندت حاجت تو جلیل الجبروتی،‌ تونصیر الامرایی[1] تو حكیمی، تو عظیمی، تو كریمی، تو رحیمی تو نماینده فضلی، تو سزاوار ثنائی بری از رنج و گدازی، بری از درد ونیازی بری از بیم و امیدی، بری از چون و چرائی بری از خوردن و خفتن،‌بری از شرك و شبیهی بری از صورت و رنگی، بری از عیب و خطائی نتوان وصف تو گفتن كه در فهم نگنجی نتوان شبه تو گفتن كه تو در وهم نیایی نبُد این خلق و تو بودی، ‌نبود خلق و تو باشی نه بجنبی نه بگردی، نه بكاهی نه فزایی همه عزی و جلالی، همه علم و یقینی همه نوری و سروری، همه جودی و جزایی همه غیبی تو بدانی، ‌همه عیبی تو بپوشی همه بیشی تو بكاهی، همه كمّی تو فزایی احدٌ لیس كمثله، صمدٌ لیس له ضدّ لِمَنْ المُلك[2] تو گویی كه مرآن را تو سزایی لب و دندان «سنائی» همه توحید تو گوید مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی[3]
  • کلیدواژه ها: مناجات
  • طبقه: شماره چهل و ششم بازدید: 6059

    
    ارزیابی مطلب فوق:


    آگهی های متنی