به نام خداوند جان و خرد
دوستان عزیز ، مرغداران محترم و سایر مخاطیان گرامی سلام و ارادت
با رسيدن بهار، طبيعت رداى سبز بر تن ميکند. چکاوکها، هزار دستان و قمريان، نغمهها و سرودهاى فرحبخش و تازه سرميدهند و انسانها را به مهرورزى، گرهگشايى و همگرايى فرا ميخوانند. بهار، پيامآور عشق و رويش است و موسم سرور و آشتى و به همين خاطر است که خواستنى است و با آمدنش دلها سرشار از سرور و جانها معرفت مىيابد.
بهار، پيامآور تعادل است و اينکه در سايه تعادل، زندگى زيبا ميشود. با ديدن بهار، رحمت و محبت خداوند را به ياد ميآوريم. در اينکه چشمه مهر ايزد همواره به سوى آدميان و همه موجودات، سرازير است و ما اگر او و نشانههايش را فراموش کنيم، او هرگز ما را فراموش نميکند و با دگرگونى فصلها نيز به جلوهگرى قدرت بيپايانش ميپردازد تا شايد دلى به ياد او افتد و به شوق او بتپد و بر اثر تماشاى جلوههايش، اشک شوق از چشمى جارى شود.
اساسا جهان هستى، آينهدار خداست و جمال پروردگارش را به تماشا گذاشته است. به تعبير زيباى حافظ:
مراد دل ز تماشاى باغ عالم چيست؟
به دست مردم چشم، از رخ تو گل چيدن،
********
بهار نيز يکى از باشکوهترين جلوههاى خدا در جهان هستى است که ميتوان با تماشاى آن، نقبى به عالم معنا زد و راهى به سوى خدا يافت و جمال پروردگار را به تماشا نشست. چه زيبا سروده است، سعدى شيرازى:
بامدادى که تفاوت نکند ليل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشاى بهار
بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق
نه کم از بلبل مستى تو بنال اى هشيار
آفرينش همه تنبيه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
خبرت هست که مرغان سحر ميگويند
آخر اى خفته! سر از خواب جهالت بردار
********